هفته های اخر
سلام پسر خوب مامان نمی دونم چه جوری برات از احساس این روزام بنویسم و بهت چه جوری بگم که از بودنت دارم لذت میبرم،حتما حس میکنی که وقتی دستمو میزارم رو شکمم و باهات حرف میزنم چقدر اروم میشم وقتی تو با وجود اینکه این هفته های اخر جا برای تکون خوردن زیاد نداری اما با دستو پاهای کوچولوت لگدم میزنی خوشحال میشم، با وجود تمام سختی هایی که الان دارم.تمام استخونام مخصوصا زانوهام خیلی درد دارن،چند هفته ای هم هست که درددندون و سخت نفس کشیدنو خارش و معده دردم بهش اضافه شده.اما خوبم و خوشحالم و روزی صد هزار بار خدارو شکر میکنم که شما توی وجودمی و خوشحالم که دارم به روزی که تورو لمس می کنم دارم نزدیک میشم. دلم داره پر میکشه واسه اون لحظه ک...
نویسنده :
مامان یاسی
13:45