کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

هفته های اخر

سلام پسر خوب مامان نمی دونم چه جوری برات از احساس این روزام بنویسم و بهت چه جوری بگم که از بودنت دارم لذت میبرم،حتما حس میکنی که وقتی دستمو میزارم رو شکمم و باهات حرف میزنم چقدر اروم میشم وقتی تو با وجود اینکه این هفته های اخر جا برای تکون خوردن زیاد نداری اما با دستو پاهای کوچولوت لگدم میزنی خوشحال میشم، با وجود تمام سختی هایی که الان دارم.تمام استخونام مخصوصا زانوهام خیلی درد دارن،چند هفته ای هم هست که درددندون و سخت نفس کشیدنو خارش و معده دردم بهش اضافه شده.اما خوبم و خوشحالم و روزی صد هزار بار خدارو شکر میکنم که شما توی وجودمی و خوشحالم که دارم به روزی که تورو لمس می کنم دارم نزدیک میشم. دلم داره پر میکشه واسه اون لحظه ک...
29 تير 1392

لحظه های سخت انتظار و دلتنگی

سلام.... سلام به.... سلام به شیطونک خودم. اره شیطون.شیطون بلای خودم که حسابی با کاراش داره روزای سخت اخرو برای ما سخت تر میکنه. پسر گلم من اومدم شمال حتما میدونی چون خودت احتمالا دلت میخواست مثل دفعه قبل دلت تنگ شده بود که اینجوری با عجله مارو کشوندی شمال? از هفته قبل بنویسم که گفتم یه روز فشارم رفت بالا و رفتم بیمارستان و بعد کلی چکاپ فهمیدم طوری نیست اما نمیدونم چرا دکتر هیچ دارویی به من نداد،دکتر توی کرمانشاه اصلا دکتر خوبی نبود البته من با کلی تحقیق ایشونو که همه میگفتن بهترینه انتخاب کردم اما اینقد که سرش شلوغه خودش اصلا به خانمهای باردار توجه نداره چند تا ماما جلو دستشه و اونا متاسفانه کارارو میکنن.اما من با دکتر ش...
20 تير 1392

پسرگلم کمتر دل بابا مامان و بلرزون.....لطفا

جو جوی ناز مامان سلام خوبی؟جات راحته؟دماغت چاقه؟حسابی واسه خودت به ما میخندی نه؟که اینهمه دوست داریم و دلمون حسابی با کوچیکترین چیز میلرزه؟ دو روز قبل رفته بودم مرکز بهداشت اونجا که فشارمو گرفتن 14 روی 10 بود و قرار شد روز بعدشم برم برای کنترل فشار .امروز که رفتم بازم فشارم بالا بود و مرکز بهداشت برام نامه نوشت که برم بیمارستان تا چکاپ کامل بشم.همینکه از در مرکز بهداشت اومدم و به بابایی خبر دادم رنگش پریدو حسابی ناراحت شد.فوری زنگ زد به عمه فرشته که همراه من بیاد رفتیم بیمارستانو فوری دکتر فشارمو چک کردو منو فرستاد اورزانس اونجا برام سونوی کامل نوشتن ازمایش  خون و ادرار ازم گرفتن و تحت نظر بودم تا ببینن علت چیه.حدودا کارمون سا...
4 تير 1392

عکسهای اتاق پسر نازم

      قند عسل مامان سلاااااااااااااام قربونت برم که امروز واسه اولین بار سکسه کردی حسابی مامانی لذت بردم فدات شم. بالاخره اتاقت تمام شد و من بعد رفتم مهمونا(خاله حسنیه که اینجا بود برات گفته بودم اومده کمکم کنه تا اتاق شمارو مرتب کنیم.اقاییش با برادر شوهرشو جاریش و بچشون اقا مبین اومده بودن دنبالش و یه چند روزی اینجا بودن حسابی به ما خوش گذشت.این مدت که خاله جون اینجا بود مامانی حسابی استراحت کردم نمیدونم چه جوری براش جبران کنم.مهمونا صبح امروز رفتن بعد رفتنشون حسابی دلم گرفت از اینکه بازم تنها شدم....)  وقت کردم از اتاقت عکس بگیرم و برات بزارم تا یاگاری بمونه اخه میدونم بیای دیگه این اتاق به شکل الا...
3 تير 1392
1